گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد چهارم
[سوره البقرة ( 2): آیات 243 تا 245 ] ....



ص : 291
اشاره
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَ ذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْ لٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ
أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ ( 243 ) وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 244 ) مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ
( أَضْعافاً کَثِیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 245
، ص: 292
[سوره البقرة ( 2): آیه 243 ] .... ص : 292
صفحه 145 از 274
اشاره
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَ ذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْ لٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ
( أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ ( 243
ترجمه و شرح .... ص : 292
داستان شگفت انگیز گروهی Ơ خداوند متعال در این آیه شریفه داستانی را که بر کمال قدرت و توانائیش دلالت دارد بیان میکند و
از بنی اسرائیل بود که در اثر شیوع مرض طاعون از شهر خود خارج شدند ولی پروردگار دستور داد که همه جان بسپرند و پس از
اندکی آنها را زنده کرد مقصود آن بود که معلوم شود از مرگ گریختن سودي ندارد و بیتابی و فزع چیزي بزندگی نمیافزاید و
جلو اجل را نمیگیرد و این خدا است که زندگی میدهد و زندگی را باز میستاند در هر حال حکمت خدائی در پشت سر زندگی
و مرگ نهفته است و مصلحت انسانی با این دو کار تحقق میپذیرد و ذکر این قبیل حکایات و وقایع بخاطر این است که عدهاي از
آن پند گرفته و راهنمائی شوند لذا میفرماید:
، آیا ندیدي و ندانستی اي محمّد صلّی اللّه علیه و آله یا اي شنونده سخن کیفیت حال کسانی
ص: 293
را چون دشمن بآنها رو کرد و در مقام محاربه و جدال با آنها برآمد از ترس مرگ از خانههاي خویش فرار کردند و به بهانه شیوع
بیماري طاعون از شرکت در میدان جهاد خودداري نمودند در حالیکه هزاران تن بودند و در حین فرار خداوند بآنها فرمود بمیرید و
بوسیله همان بیماري که آن را بهانه قرار داده بودند مردند یعنی خداوند متعال اسباب مرگ آنان را فراهم کرد و بسرعت همگی از
بین رفتند یا بنا بتفسیر دیگر یعنی دشمن بر آنها تسلّط یافت و این تسلّط و تمکین دشمن نبود مگر بسبب ترس آنان و چون دشمن
مزه عذاب ذلت و خواري بآنان چشانید و خطاي فاحش خود را حس کردند و این احساس آنها را به جنبش آورد و بر قتال دشمن
برانگیخت و بمعاونت یکدیگر و بذل نفس و نفیس پس از مدتی که جامعه مردهاي بودند دوباره خداوند آنها را زنده نمود و بدفع
دشمنان و تجدید حیات اجتماعی پرداختند و ماجراي زندگی آنان را درس عبرتی براي آیندگان قرار داد که بدانند از فرمان الهی
نمیتوانند فرار کنند یا بنا بقولی خداوند آنان را بدعا و درخواست پیغمبرشان حضرت حزقیل زنده گردانید پس از آن بخانههایشان
بازگشته و بکارهایشان مشغول شدند تا اینکه هر یک از آنان باجل و مرگ خود مردند و از آنجا که بازگشت آنان بحیات، یکی از
نعمتهاي بارز و روشن خدا بود لذا میفرماید:
خدا نسبت بمردم داراي فضل و بخشش است ولی اکثر مردم سپاسگزار نیستند ضمنا عدهاي از مفسرین امامیه این آیه را دلیل بر
صحت و درستی رجعت و زنده شدن گروهی از مردم پس از ظهور امام زمان علیه السّلام دانسته و گفتهاند زنده شدن آنان مانند
زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل خواهد بود.
(244)
، ص: 294
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 294
صفحه 146 از 274
یا ندیدي آنکسان بیشمار که برون رفتند از دار و دیار
الفها بودند چون باران و برگ خارج از مسکن شدند از بیم مرگ
بودهاند آن قوم ز اسرائیلیان وارد اینسان گشته ز اخبار و بیان
گفتشان پس حق بمیرید آن تمام در زمان مردند بر کوي و مقام
بعد مردن دادشان پس حق حیات خواست چون حزقیل از سلطان ذات
زنده گشتند از دعاي او همه گشت زایل زان جماعت واهمه
فضلها از حق بود بر مردمان شاکر اغلب نیستند اندر نهان
(244)
شأن نزول .... ص : 294
مرحوم کلینی بسند خود از امام محمّد باقر علیه السّلام در باره سبب نزول آیه شریفه أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ:
روایت کرده که فرمودند اینها مردم شهري از شهرهاي شام بودند و گرفتار مرض طاعون گشتند همه باهم از ترس مرگ ناشی از
مرض طاعون از شهر بیرون ، ص: 295
رفتند تا بشهر دیگري رسیدند که مخروبه بود که بفرمان خدا همه بهلاکت رسیدند تا اینکه پیامبري از پیامبران بنی اسرائیل بنام
حزقیل بر آنها گذشت وقتی که استخوانهاي پوسیده آنها را دید گریست و عرض کرد خدایا اگر اینها را زنده کنی بآبادانی
شهرهاي تو میپردازند و فرزندانی بوجود میآورند که بعبادت مشغول گردند همچنانکه خودشان نیز بعبادت تو خواهند پرداخت
خداوند متعال بحزقیل وحی کرد و فرمود آیا دوست میداري که آنها زنده شوند گفت بلی سپس دستور داد کلماتی را که اسم
اعظم بود بزبان آورد لذا خداوند آنها را زنده کرد و این آیه در باره این قوم نازل گردیده است.
تفسیر برهان نیز این سبب نزول را نقل کرده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 295
قوله تعالی وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ کثرة- یعنی زیادي، بسیاري چنانکه در آیه 25 سوره توبه میفرماید:
إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ.
و از این ماده است:
کثیر- صفت مشبهه یعنی زیاد، بسیار چنانکه در آیه 26 سوره حدید میفرماید:
فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ ، ص: 296
اکثر- اسم تفضیل یعنی زیادتر، بیشتر چنانکه در آیه 9 سوره روم میفرماید:
وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها اکثار- یعنی بسیار شدن و بسیار کردن لازم و متعدي هر دو آمده است چنانکه در آیه
12 سوره فجر میفرماید:
الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ استکثار- یعنی طلب زیادي کردن، زیادي جستن چنانکه در آیه 188 سوره اعراف
میفرماید:
صفحه 147 از 274
وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ تکاثر- یعنی کثرت طلبی کردن، افتخار بکثرت و زیاد داشتن چنانکه در آیه 1 و 2 سوره
تکاثر میفرماید:
أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ کوثر- مبالغه یعنی چیزیکه کثرت و زیادي آن بیش از حد است چنانکه در آیه 1 سوره کوثر
میفرماید:
إِنَّا أَعْطَیْناكَ الْکَوْثَرَ:
یعنی ما بتو خیر فراوان عطا کردیم.
تکثیر- یعنی زیاد کردن چنانکه در آیه 86 سوره اعراف میفرماید:
اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ یعنی یاد کنند آنگاه که عده شما کم بود خدا زیادتان کرد.
، ص: 297
[سوره البقرة ( 2): آیه 244 ] .... ص : 297
اشاره
( وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 244
ترجمه و شرح .... ص : 297
و چون این حقیقت روشن گشت که گریختن از مرگ خود مردنی ذلت بار و خفت آمیز است و معلوم گردید که حیات و مرگ
بدست تواناي خداوند متعال است و سستی در پیکار و جهاد نمیتواند بشر را از مرگ نجات دهد لذا خداوند متعال در این آیه
شریفه فرمان میدهد که براي پاسداري از کیان انسانی خود و براي پیشبرد دین مقدس اسلام به نبرد با عوامل ویرانگر برخیزید لذا
میفرماید:
اي مردم در راه دین خدا جهاد و کارزار کنید و دشمنان دین را بکشید زیرا فرار از مرگ شما را از مرگ نجات نمیدهد و
منظورتان از این جنگ پیش برد دین اسلام باشد نه کشور گشائی و جهانگیري تا آنکه کلمه حق تحقق یافته و عدالت کلی که
خداوند متعال خواستار آن است عملی گردد و بدانید که خداوند شنوا و دانا است و گفتار مردم بهانهجو را شنیده و باندیشههاي
درونی آنان با اطلاع است و البته این جمله مبنی بر تهدید است تا مسلمانان هنگام جنگ باید با یکدیگر همدست شده و هماهنگ
گردند و هرگز با یکدیگر مخالف ننمایند.
(245)
، ص: 298
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 298
در قتال نفس دون مردانه باش حرف مرگ از سر بنه پنهان و فاش
صفحه 148 از 274
گر بترسی غالب آید دشمنت بکشد اندر خاك و خون روشن تنت
نیست نفعی مر شما را در فرار بعد بیرون رفتن از شهر و دیار
در جهاد از عزم ثابت چاره نیست خوف و وحشت موجب آوارگی است
زندگی نیک است اما نی بعار هیچ عاري نیست بدتر از فرار
حق سمیع است آنچه گویند آشکار مینپوشد از ثبات و از قرار
هم بر اسرار نهان باشد علیم که قوي حالید یا دارید بیم
(245)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 298
قوله تعالی وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ سبیل- راه اعم از آنکه راه هدایت باشد چنانکه در آیه 108 سوره بقره میفرماید:
فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ و یا راه معمولی چنانکه در آیه 177 سوره بقره میفرماید:
وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ، ص: 299
و یا راه ضلالت چنانکه در آیه 76 سوره نساء میفرماید:
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ و این کلمه هم مذکر و هم مؤنث استعمال شده است و جمعش سبل بضم اول و دوم
میباشد چنانکه در آیه 69 سوره نحل میفرماید:
فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا- و ابن السبیل بکسی گفته میشود که از وطن دور افتاده و در راه مانده باشد چنانکه در آیه 177 سوره بقره
گذشت و سبیل اللّه هر راهی است که رضاي خدا در آن باشد.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی اطاعت از خدا چنانکه در آیه 195 سوره بقره میفرماید: )
وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ( 2) بمعنی رسیدن چنانکه در آیه 97 سوره آل عمران میفرماید:
وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ( 3) بمعنی خلاص شدن چنانکه در آیه 15 سوره نساء میفرماید:
أَوْ یَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا ( 4) بمعنی کیش و آئین چنانکه در آیه 22 سوره نساء میفرماید:
إِنَّهُ کانَ فاحِشَۀً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلًا ( 5) بمعنی بهانهها چنانکه در آیه 34 سوره نساء میفرماید:
وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ ... فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا ، ص: 300
6) بمعنی دین چنانکه در آیه 125 سوره نحل میفرماید: )
وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا یعنی دینا ( 7) بمعنی هدایت چنانکه در آیه 46 سوره شوري میفرماید:
وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ سَبِیلٍ یعنی فما له من سبیل الی الهدي ( 8) بمعنی برهان و حجت چنانکه در آیه 141 سوره نساء میفرماید:
وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا یعنی حجۀ:
9) بمعنی راه چنانکه در آیه 98 سوره نساء میفرماید: )
لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَۀً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا یعنی یعرفون طریقا الی المدینۀ.
10 ) بمعنی یافتن دین و راه هدایت چنانکه در آیه 60 سوره مائده میفرماید: )
41 سوره حم عسق میفرماید: - أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ ( 11 ) بمعنی دشمنی و بیداد چنانکه در آیه 42
صفحه 149 از 274
وَ لَمَنِ انْتَ َ ص رَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ یعنی ما علیهم من عدوان انما العدوان علی
الذین یظلمون الناس.
12 ) بمعنی قصد کردن راه راست چنانکه در آیه 77 سوره مائده ، ص: 301 )
میفرماید:
قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ یعنی عن قصد طریق الهدي و از این معنی در قرآن بیشتر آمده است.
13 ) بمعنی ملّت و جماعت چنانکه در آیه 108 سوره یوسف میفرماید: )
قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ یعنی هذه ملتی ( 14 ) بمعنی گناه چنانکه در آیه 91 سوره توبه میفرماید:
ما عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ یعنی من اثم فی القعود عن الغزو بالعذر.
، ص: 302
[سوره البقرة ( 2): آیه 245 ] .... ص : 302
اشاره
( مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 245
ترجمه و شرح .... ص : 302
خداوند متعال مردم را پس از امر بجهاد و کارزار بانفاق و بخشش در جهت صلح عمومی و اصلاح اجتماع سوق میدهد و آن را
وامی میداند که خود عهدهدار پرداخت چندین برابر آن است زیرا همانطور که اجتماع براي پیشرفت خود محتاج بافراد مبارز و
جهادگر میباشد در تأمین منافع عمومی و تهیه وسائل جهاد نیز نیازمند به کمکهاي مادي است و اجتماع همان اندازه که نیازمند
بذل جان است ببذل مال نیز احتیاج دارد تا دستگاه جهاد بکار افتد اما باید توجه داشت همانگونه که مرگ و زندگی در دست خدا
است و اگر خدا نخواهد حتی جنگ و جهاد هم موجب مرگ نخواهد بود پول نیز با احسان و انفاق کم نشده و از بین نمیرود زیرا
این وامی است که داده میشود و خداوند متعال ضامن بازگرداندن چندین برابر آن است پس باید نه از مرگ و نه از تنگدستی و
نداري ترسید بلکه باید همچون آزاد مردان با دل قوي بسر برده و متوجه باشیم که بازگشت ما بخدا است اینک میفرماید: أنوار
ص: 303
کیست آنکس که بخدا وام نیکوئی بدهد و از اموالی که خود او بوي بخشیده از روي طیب نفس و خلوص نیست انفاق و بخشش
نموده و گیرنده را حقیر و کوچک نشمرده و منت بر او نگزارد و درخواست عوض نکرده و آزارش ندهد تا خدا آن را براي وي
چندین برابر کند بطوریکه جز خدا حد و اندازه آن را کسی نداند و این نهایت لطف خدا است با اینکه مالک خود اوست ولی از
بنده خویش قرض میخواهد آنهم با چه سود فراوانی چه مرتبه بلندي است براي اغنیاء که بفقراي ملّت قرض الحسنه بدهند و خود
خداوند متعال را بخود مدیون سازند.
سپس میفرماید: تصور نکنید که انفاق اموال شما را کم میکند بلکه خدا است که بر وفق حکمت و مصلحت روزي را بر کسانی
تنگ میگیرد و بر عدهاي فراخ میگرداند لذا نباید مسلمانان از بذل مال آزرده خاطر گردند و با خود فکر کنند که با این ترتیب
صفحه 150 از 274
ممکن است دچار فقر و تنگدستی شوند و از همه اینها گذشته فراموش نکنید که همه شما بسوي خداوند متعال بازگردیده میشوید
و پاداش انفاقهاي است خود را درمییابید و جمله و الیه ترجعون طبق نوشته بعضی از مفسرین براي تأکید در پاداش گرفتن از خدا
است.
(246)
، ص: 304
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 304
یقرض اللّه یعنی آنکه وام داد بر خدا از نفس و مال اندر جهاد
وام نیکو این بود تا چون دهد گیرد افزون هر که او افزون دهد
هر یکی حق عوض بدهد هزار تا چه باشد قبض و بسط کردگار
با شما همراه باشد در عمل وصفها را در عمل سازد بدل
تا چه باشد قدر بخل و قدر جود از تو باشد هر چه آید در نمود
قبض دیدي سر آن جو کز کجاست بسط دیدي دان که پاداش عطا است
(246)
شأن نزول .... ص : 304
تفسیر مجمع البیان در سبب نزول این آیه شریفه مینویسد که ابو الدحداح به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله عرض کرد من دو
باغچه دارم اگر یکی از آن دو را صدقه بدهم خدا در بهشت دو برابر بمن میدهد؟ پیغمبر فرمود آري ابو الدحداح عرض کرد آیا
ام الداح نیز با من خواهد بود حضرت فرمود آري سپس گفت آیا دخترم نیز با ما خواهد بود حضرت فرمود آري یکی از آن دو باغ
را که بهتر بود در ، ص: 305
اختیار پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله قرار داد سپس ابو الدحداح بسوي همان باغ روانه گشت همسر و دخترش را در آن باغ دید
جلو در باغچه ایستاد و بداخل باغ نرفت و بزن و فرزندش گفت من این باغ را صدقه دادهام و در مقابل آن دو باغ در بهشت گرفتهام
و شما نز با من خواهید بود همسرش گفت خدا مبارك گرداند آنچه را که دادهاي و آنچه را که گرفتهاي آنگاه از باغچه خارج
گردیدند و باغچه را تسلیم پیغمبر نمودند و پیغمبر فرمود چقدر نخلهاي بارور در بهشت براي ابو الدحداح مهیا است و این آیه در
اینمورد نازل گردید.
تفسیر عیاشی از علی بن عمار نقل کرده که گفت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند وقتی آیه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَۀِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها نازل
شد پیغمبر گفت:
رب زدنی سپس آیه مَنْ جاءَ بِالْحَسَ نَۀِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها نازل شد باز پیغمبر گفت رب زدنی سپس این آیه نازل گردید تفسیر برهان و
روض الجنان نیز این سبب نزول را نقل کردهاند از مفسرین اهل سنت نیز نوشتهاند: که وقتی آیه:
مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّۀٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَۀٍ مِائَۀُ حَبَّۀٍ نازل شد پیغمبر گفتند: رب زد امتی
سپس این آیه نازل گردید.
صفحه 151 از 274
، ص: 306
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 306
قوله تعالی مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ اللَّهَ قرض- یعنی وام، بریدن با دندان و وام را از این جهت قرض گویند که شخص جزئی از مال خود
را قطع کرده و بدیگري میدهد چنانکه در آیه 17 سوره تغابن میفرماید:
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ و جمعش قروض است.
از این ماده است:
اقراض- یعنی قرض دادن چنانکه در آیه 20 سوره مزمل میفرماید:
أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَ ناً قراضه- یعنی قطعات و بریدهها و ذرات زر و سیم- مقراض- اسم آلت یعنی
وسیله چیدن، قیچی، گاز- انقراض یعنی قطع شدن دوره و زمانی مقروض یعنی بدهکار.
، ص: 307
توضیحات .... ص : 307
1) در اینکه آیا این قوم که تعداد آنها هزاران نفر بود و از مرگ فرار کردند و بفرمان خدا جان سپردند چه کسانی بودند و شهر )
آنها کجا بود و بچه گناهی گرفتار مرگ شدند و پس از آن بچه سبب زنده گشتند و حکمت زنده شدن آنها چه بود بین مفسرین
گفتار بسیاري است.
بنا بعقیده بعضی از مفسرین اینها قومی از بنی اسرائیل بودند که از طاعون فرار کردند زیرا محیط آنها را طاعون فراگرفته بوده.
و بنظر برخی از مفسرین اینها قومی بودند که از جهادي که بآنها واجب شده بود فرار کردند و دلیلشان نیز آیه بعد از این آیه است
که میفرماید:
قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ و بنا باعتقاده عدهاي آنها قوم حزقیل که سومین خلیفه بنی اسرائیل بعد از حضرت موسی بود و به دعاي آن
بزرگوار نیز زنده شدند لیکن یکی از مفسرین مینویسد: من نمیخواهم که در بیابان بیسر و بن تأویلاتی که از این هزاران نفر شده
خود را گم کنم و به بینم که آنان که بود و کجا بودند زیرا اگر خدا میخواست که در این باره چیزي آشکار کند مانند داستانهاي
دیگر آشکارا میگفت بلکه در اینجا مقصود آن بود که پندي و عبرتی گرفته شود و پیشامدها و جاها و زمانها مورد نظر نیست
بعلاوه معین کردن زمان و مکان چیزي بر پند و عبرتی که بدست میآید اضافه نمیکنند مقصود آن است که معلوم شود از مرگ
گریختن سودي ندارد و بیتابی و فزع بر زندگی نمیافزاید و از اجل جلوگیري نمیکند این خدا است که زندگی میدهد و زندگی
را باز میستاند و ، ص: 308
بیرون رفتن ایشان از خانه و زندگی براي گریز از مرگ نماینده حالت بیتابی و جزع و فزع فوق العاده است خواه این ترس از
دشمنی باشد که بر سرشان ریخته یا از وباي سختی که بر جانشان افتاده هر چه بوده این گریز آنان را از مرگ نرهانیده است و سبب
مرگ ایشان صاعقه بود یا ترس یا بیماري و یا چنان پراکنده شدند و از هم پاشیده گشتند که این حالت آن مردم را بمرگ تشبیه
کرده است براي هیچکدام از این امور تفصیلی در قرآن نیامده است زیرا هیچکدام از این امور عبرت گرفته نمیشود بلکه عبرت در
آن است که جزع و فزع و کوچ کردن از خانه هیچکدام از این امور سرنوشت آنها را دیگرگون نکرد و جلو مرگ را نگرفت و
همچنین زنده کردن آنان چگونه صورت گرفت آیا پس از مرگ دوباره آنان را برانگیخت آیا از خواري و بیچارگی دوباره آنها را
صفحه 152 از 274
بعزت و شکوه رسانید آیا آن گروه ترسیده در میان زندگان حالت مردگان را داشتند از ایشان فرزندانی آفرید که شایسته نام زنده
باشند در این امور نیز قرآن تفصیلی نیاورده لذا بهتر است ما هم دنبال تأویل نباشیم با اینحال یکی از نویسندگان میگوید:
نظر ما این است که آیه با معناي ژرفتر از این را بدوش دارد بدین بیان چون وحشت و ترس قلمرو وجود بنی اسرائیل را تا بدانجا
فراگرفت که از بیم مرگ سرزمین خود را ویران کردند و کار و تلاش را تعطیل نمودند خداوند آنها را گرفتار مرگ اخلاق و
معنویت نمود سپس آنها را از عواطف و احساسات عالی و شور انگیز لبریز کرد و حیات اجتماعی نوینی را آغاز کردند.
، خلاصه این مبارك آیه و بیان این حکایت داراي اسرار و رموزي است که خدا میداند و بس.
ص: 309
2) در باره عدد این قوم نیز مفسرین اختلاف نظر دارند بعقیده عطاء بن ابی ریاح هفتاد هزار نفر بودند و بنظر ابن عباس و ابن )
جریح تعداد آنان چهل هزار نفر بود ولی سدي گفته است که عدد اینقوم سی هزار و اندي بوده، امّا بنظر عطاء خراسانی سه هزار و
بنظر مقاتل و کلبی هشت هزار و بعقیده ابن روق ده هزار نفر بودند ولی ضحاك عدد تعیین نکرده و گفته است که تعدادشان زیاد
بوده و مرحوم طبرسی در مجمع مینویسد: آنچه از ظاهر آیه استفاده میشود این است که از ده هزار نفر بیشتر بودهاند زیرا بناء فعول
براي بیش از ده هزار نفر بکار برده میشود و کمتر از آن را با کلمه آلاف بکار میبرند و حتی در خود عدد گفته نمیشود عشرة
الوف بلکه گفته میشود: عشرة آلاف.
3) در اینکه آیه شریفه وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ چه کسانی را مورد خطاب قرار داده است بین مفسرین دو قول ذکر گردیده است قول )
اول آن است که مورد خطاب همان کسانی است که مردند بعد زنده شدند و اساسا سبب گرفتاري آنان همین بوده که از جهاد فی
سبیل اللّه فرار کردند لذا بعذاب الهی گرفتار شدند و پس از آنکه زنده گشتند مجددا مأمور بجهاد شدند و قول دوم آنکه مورد
خطاب پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بوده که آنان را بجنگ و جهاد در راه خدا تحریص و ترغیب میکند تا مانند آن مردم از
جهاد فرار نکرده و راه آنها را نروند.
در هر حال جهاد یکی از فروع مهمه دین بوده و آیات و اخبار در فضیلت و اهمیت آن بسیار است چنانکه در سوره نساء میفرماید:
فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَۀً.
4) در این آیات خداوند متعال اشاره میکند به این که مرگ ملتها و جامعههاي ، ص: 310 )
بشري غالبا با دو چیز حاصل میشود یکی ترس و سستی اراده و دیگري خودداري از خرج کردن در راه مشروع و پیشرفت امور دین
و جامعه آري پیشرفت ملل را قید عالم و قومیت و ملیت آنان بدو اصل بذل جان و بذل مال بستگی دارد چنانکه بین دانشمندان
اسلامی معروف و مشهور است و بلکه بآن اعتراف تمام دارند که پیشرفت دین مبین اسلام با دو چیز صورت گرفت یکی شمشیر
علی علیه السّلام و دیگري مال خدیجه لذا خداوند در آیات گذشته آیه قتال و جهاد را با آیه انفاق مقرون ساخته و خود را مدیون
انفاق کنندگان قرار داده است زیرا یاري دین خدا یاري خود اوست چنانکه در تفسیر إِنْ تَنْصُ رُوا اللَّهَ یَنْصُ رْکُمْ گفتهاند منظور از
یاري کردن بخدا یاري کردن دین خدا است و همچنین آیه أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَۀَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ.
دلالت دارد بر اینکه انفاق بفقیر در واقع دادن بخدا است.
ضمنا تذکر میدهد که اگر در راه خدا انفاق کنید پاداشش توسعه و بسط روزي شما است و چنانچه بخل و امساك ورزید کیفر آن
تنگی معیشت و قبض در رزق مقرر است و این معنی بتمام انفاقات واجبه و مستحبه که در شریعت مطهرة اسلام تعیین گردیده شامل
میگردد که خداوند متعال بخاطر ترغیب مؤمنین بانفاق در راه خدا آن را بقرض دادن تعبیر فرموده است با اینکه او غنی بالذات
است و هیچگونه احتیاجی بکسی ندارد و همچنین آن را بقرض حسن تعبیر نموده یعنی قرضیکه بدون ریاء و بدون من و اذي و از
مال حلال و از روي خلوص نیت و تقرب بخدا بوده باشد.
صفحه 153 از 274
، ص: 311
روایات .... ص : 311
1) در کتاب احتجاج از امام جعفر صادق علیه السّلام در باره معنی آیه أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ روایت کرده که )
فرمودند خداوند طایفه بسیاري را که از ترس طاعون فرار نمودند زنده گردانید زیرا بآنان دستور داد بمیرند و آنها مردند و مدتی
بدن آنان ماند تا اینکه استخوانهاي بدن آنها پوسیده گشته و بندهاي بدنشان از هم جدا شد و خاك گشتند و سپس خداوند آنها را
بدعاي پیغمبري که نام او حزقیل بود زنده گردانید و مدت مدیدي زندگی کردند.
2) از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت شده که در ذیل آیه شریفه: )
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ فرمود خدا این عده را مجددا زنده نمود و بمنازل و شهرهاي خود بازگشتند و مدتی نیز با
همسران خود زندگی کردند و سپس باجل خود مردند.
3) عیاشی بسند خود از حمران بن اعین روایت کرده گفت بحضور حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام عرض کردم که از مفهوم )
همین آیه بمن خبر دهید آیا خداوند آنها را زنده نمود و مردم آنها را دیدند و همانروز مجددا آنان را میرانید یا اینکه پس از زنده
شدن بمنازل خود برگشته و خوردند و آشامیدند و ازدواج نمودند و بعد مردند حضرت جواب دادند که خداوند پس از مردنشان
آنها را بدنیا برگردانید و خوردند و آشامیدند و نکاح کردند و تا زمانی که خدا میخواست در دنیا زندگی کردند و بمرگ طبیعی
از دنیا رفتند و دفن گردیدند.
4) در کتاب وسائل الشیعه از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام از پیغمبر اکرم ، ص: 312 )
صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده که فرمود: الجهاد افضل الاشیاء بعد الفرائض و از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت کرده که
فرمودند:
فان الجهاد باب من ابواب الجنۀ فتحه اللّه لخاصۀ اولیائه ...
5) تفسیر مخزن العرفان مینویسد: که از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت شده است فرمودند: بر در بهشت نوشته شده که )
صدقه را ده برابر حسنه است و قرض را هیجده برابر زیرا گیرنده صدقه معلوم نیست مستحق واقعی باشد ولی گیرنده قرض حتما بآن
نیاز دارد.
6) در تفسیر عیاشی در ذیل آیه مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَ ناً از حضرت ابی الحسن روایت کرده که فرمودند منظور صله و )
بخش بامام است سپس مینویسد: که این معنی اظهر مصادیق آیه است و با عموم و اطلاق آن منافات ندارد.
7) ابن بابویه بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که در تفسیر وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ فرمودند بسط بمعناي عطا )
نمودن و قبض به معناي منع کردن است.
، ص: 313
تجزیه و ترکیب .... ص : 313
قوله تعالی أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ جمله و هم الوف جمله حالیه میباشد و کلمه حذر الموت مفعول لاجله
است.
قوله تعالی مَنْ ذَا الَّذِي یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً کلمه من اسم استفهام است منظور از آن در اینجا طلب قرض میباشد- کلمه من مبتداء
صفحه 154 از 274
و کلمه ذا خبر آن است و کلمه الذي بدل از آن میباشد کلمه قرضا مفعول مطلق و جایز است که مفعول به باشد کلمه فیضاعفه
بوسیله ان ناصبه تقدیري منصوب است کلمه اضعافا حال است براي ضمیر کلمه فیضاعفه.
، ص: